فرنسیلغتنامه دهخدافرنسی . [ فْرَ / ف َ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به فرانسه . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فرانسوی شود.
فرنسالغتنامه دهخدافرنسا. [ ] (اِ) نام عقل فلک کیوان است که زحل باشد. (انجمن آرا). در فرهنگ دساتیر و دیگر فرهنگها نیامده است .
فرنسالغتنامه دهخدافرنسا. [ فْرَ / ف َ رَ ] (اِخ ) فرنسه . کشور فرانسه . (از نقود ص 181). رجوع به فرانسه شود.
فرنسهلغتنامه دهخدافرنسه . [ فْرَ / ف َ رَ س َ ] (اِخ ) فرنسا. فرانسه . (از نقود ص 63). رجوع به فرانسه شود.
فرنسیسلغتنامه دهخدافرنسیس . [فْرَ / ف ِ رَ ] (اِخ ) بیکن . رجوع به باکن و نیز رجوع به فرانسیس بیکن شود.
فرنسيوندیکشنری عربی به فارسیخلا ل کردن (باقلا وامثال ان) , مقشر کردن , فرانسوي , فرانسه , زبان فرانسه , فرانسوي کردن
فرنسیسلغتنامه دهخدافرنسیس . [فْرَ / ف ِ رَ ] (اِخ ) بیکن . رجوع به باکن و نیز رجوع به فرانسیس بیکن شود.
افرنسیلغتنامه دهخداافرنسی . [ اِ رِ سی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به افرنسه ، یکی از شهرهای بزرگ افرنجه و روم . گاه آنرا افرنجه گویند و طائفه ٔ فرنج بدان نسبت کنند. (از النقود العربیه ص 111). منسوب به فرانسه . (یادداشت دهخدا).