فرانسویلغتنامه دهخدافرانسوی . [ ف َ س َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به کشور فرانسه . اهل فرانسه . رجوع به فرانسه شود. || زبان مردم فرانسه . رجوع به فرانسه شود.
فرانسویفرهنگ فارسی عمید۱. از مردم فرانسه.۲. تهیهشده در فرانسه: عطرهای فرانسوی.۳. (اسم) زبانی از خانوادۀ زبانهای هندواروپایی که در فرانسه و بلژیک رایج است.۴. مربوط به فرانسه.
فرنساویهلغتنامه دهخدافرنساویه . [ ف ِ رَ وی ی َ ] (ص نسبی ) فرانسوی . فرانسویه .(از نقود ص 97). رجوع به فرانسوی و فرانسویه شود.
قره آغاجلغتنامه دهخداقره آغاج . [ ق َ رَ ] (ترکی ، اِمرکب ) درخت نارون . (السنه ٔ ترکیه و فرانسویه نک لغتی ). رجوع به نارون شود.
غرامالغتنامه دهخداغراما. [ غ َ ] (اِ) وزنی معادل دو دانگ است و آن را غرما نیز می گویند. (از فرهنگ شعوری ) . || وزن یک حبه و نیم . || نیم گرام . (السنه ٔ ترکیه و فرانسویه نک لغتی ).
غرمالغتنامه دهخداغرما. [ غ َ ] (اِ) یا غرمانا، یک بخش از چهار بخش درهم که یک دانگ و نیم است . (فرهنگ نظام ). ربع درهم . || نصف درهم . (السنه ٔ ترکیه و فرانسویه نک لغتی ). غراما. رجوع به غراما شود.
مشمشلغتنامه دهخدامشمش . [ م ِ م ِ / م َ م َ ] (ع اِ) زردآلو... و بعضی «آلو» را مشمش گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). درختی است بلند و گاه تا به اندازه ٔ گردو بالا میرود و دارای شاخ و برگ فراوان و مغز و میوه آن اگر تلخ باشد «گلابی » و اگر شیرین باشد «لوزی » ن