فروبَری ویروسviropexis, engulfmentواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن یاخته ذرۀ ویروسی را در خود فرومیبرد
فروبریدنلغتنامه دهخدافروبریدن . [ ف ُ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) قطع کردن . ادامه ندادن : امیر گفت : بر این فرزند من دروغها بسیار میگویند و دیگر آن جستجوها فروبرید. (تاریخ بیهقی ).
قابلية المصدیکشنری عربی به فارسیخاصيت درکشي يا دراشامي , جذب , فروبري , تحليل , قابليت جذب , قدرت جذب
sousesدیکشنری انگلیسی به فارسیسوس، اب نمک، ترشی، اهار فروبری، شستشو، مست کردن، انداختن، بطور کامل پوشاندن، حمله کردن، بسختی افتادن، مست کردن یاشدن، در ترشی فرو بردن، با ترشی مخلوط کردن، در اب غوطه ور شدن
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عمربن سریج . او پسرزاده ٔ سریج بن یونس بن ابراهیم بن حارث مروزی است که از معارف زهاد و اصحاب کرامات بشمار میرود. ابن سریج خود رئیس شافعیان و مروج مذهب ایشان بود و طریقت محمدبن ادریس بوجود او رونق گرفت و فقه آن امام باهتمام وی استحکام یافت در مدت یک
فروبریدنلغتنامه دهخدافروبریدن . [ ف ُ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) قطع کردن . ادامه ندادن : امیر گفت : بر این فرزند من دروغها بسیار میگویند و دیگر آن جستجوها فروبرید. (تاریخ بیهقی ).