لغتنامه دهخدا
سر فرودآوردن . [ س َ ف ُ وَ دَ ] (مص مرکب ) سر فروآوردن . قبول کردن . (آنندراج ). تسلیم شدن . مطیع گشتن . منقاد شدن : از آسمان کلاه میبارد اما بر سر آنکه سر فرودآرد. (خواجه عبداﷲ انصاری ).چون سپیدار سر ز بی هنری از ره مردمی فرونارند. <p cla