لغتنامه دهخدا
فروداشت . [ ف ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) فروگذاشت که به آخر رسانیدن و ختم کردن خوانندگی باشد. (برهان ). (اصطلاح موسیقی ) در اصطلاح موسیقی مقابل برداشت . (یادداشت بخط مؤلف ) : چون نوای طرب اینجا به فروداشت رسیدهرچه خواهی که بود آن تو، آن