خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فروند
/farvand/
معنی
۱. (نظامی) واحد شمارش هواپیما، کشتی، هلیکوپتر، و مانند آن: سه فروند هواپیما.
۲. سکان کشتی.
۳. چوبی که پشت در قرار بدهند که در باز نشود؛ کلون.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروند
لغتنامه دهخدا
فروند. [ ف َرْ وَ ] (اِ) لغتی است برای واحد کشتی و هواپیما و جز آن به کار رود: یک فروند کشتی . یک فروند هواپیما... (یادداشت بخط مؤلف ). یک دستگاه . یک عدد : امر همایون خطاب به نظام الملک والی دکن مبنی بر سرانجام بیست فروند کشتی کوه اندام دریاشکاف صا...
-
فروند
لغتنامه دهخدا
فروند. [ف َرْ وَ ] (اِ) چوبی باشد که در پس در کوچه اندازندتا در گشوده نگردد. (برهان ). رجوع به فرونده شود.
-
فروند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] farvand ۱. (نظامی) واحد شمارش هواپیما، کشتی، هلیکوپتر، و مانند آن: سه فروند هواپیما.۲. سکان کشتی.۳. چوبی که پشت در قرار بدهند که در باز نشود؛ کلون.
-
فروند
فرهنگ فارسی معین
(فَ وَ) (اِ.) 1 - چوبی که در پس می انداختند تا در باز نشود. 2 - سکان کشتی . 3 - بادبان کشتی . 4 - واحد شمارش کشتی و هواپیما.
-
جستوجو در متن
-
فرونده
لغتنامه دهخدا
فرونده . [ ف َرْ وَ دَ / دِ ] (اِ) به معنی فروند است که چوب پس در خانه باشد. (برهان ). فروند. رجوع به فروند شود.
-
پروند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: parvand] [قدیمی] parvand حصار؛ فروند.
-
Cape Froward
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیپ فروند
-
Cape Froward
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیپ فروند
-
dicotome
زمین شناسی
فروند دو شاخه ایی ، فروند به یک برگ بزرگ مرکب گفته می شودکه عبارت است ...
-
فرونده
فرهنگ فارسی معین
(فَ. وَ دِ) (اِ.) نک فروند.
-
imparipenne
زمین شناسی
ایمپاری پنه در پینول های آن فروند های پنه یک پینول انتهایی یا ترمینال ...
-
اسکادران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: escadron] (نظامی) 'eskādrān ۱. در نیروی هوایی، واحدی شامل سه تا شش فروند هواپیما.۲. واحدی در نیروی دریایی؛ ناوگروه.
-
john e. freund
ریاضی و آمار
جان فروند - استاد ممتاز دانشگاه ایالتی آریزونا تحصیلکردهی دانشگاه ل ...
-
فرموند
لغتنامه دهخدا
فرموند. [ ف َ م ُ وَ ] (اِخ ) دهی است از طوس که گفته اند زردشت دو درخت سرو به طالع سعد نشانده بود، یکی در این ده و یکی درکشمر. (انجمن آرا) (آنندراج ). نام درست این ده فرمدیا فارمد است . رجوع به فرمد و فارمد و فروند شود.