فسلیونلغتنامه دهخدافسلیون . [ف َ ] (معرب ، اِ) به یونانی تخمی است که سبیوش و بذرقطونا باشد. (برهان ). اسفرزه . (فرهنگ فارسی معین ).
فسیلیونلغتنامه دهخدافسیلیون . [ ف ِ ] (معرب ، اِ) اسفرزه . (فرهنگ فارسی معین ). اسپرزه . شکم پاره . برغوثی قطونا. اسفیوس . (یادداشتهای مؤلف ). رجوع به فسولیون شود.
فسلانلغتنامه دهخدافسلان . [ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ فسیلة. (اقرب الموارد). نخل است . ج ِ فسیل . (از فهرست مخزن الادویه ). و فسیل ج ِ فسیلة. (از اقرب الموارد).
فشلنگلغتنامه دهخدافشلنگ . [ ف ِ ل َ ] (اِخ ) کوهی بوده است در ناحیت غور. (از تاریخ سیستان ص 28). رجوع به فشلنج شود.