فتوحیلغتنامه دهخدافتوحی . [ ف َ ] (اِ) جامه ای که بر سینه پوشند، و به عربی آن را صُدَیر گویند. (آنندراج از نفائس اللغات ).
فتوحلغتنامه دهخدافتوح . [ ف َ ] (ع اِ) نخستین باران بهار. (منتهی الارب ). اول المطر الوسمی . (اقرب الموارد). || (ص ) ناقه ای که سوراخ پستانش فراخ بود. ج ، فُتُح . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
فتوحلغتنامه دهخدافتوح . [ ف ُ ] (اِخ ) ابن محمودبن مروان بن ابی الجنوب . از خاندان مروان بن ابی حفصه بود و شعر میگفت . دیوان او را ابن الندیم نزدیک صد ورق نوشته است . (از الفهرست ص 229).