فلاش تانکفرهنگ فارسی معین( ~ .) [ انگ . ] (اِ.) مخزن آب شست و شو دهندة توالت که وقتی دستة آن را بکشند یا بچرخانند، آب را با فشار در توالت تخلیه می کند و سپس به طور خودکار پر می کند.
فلاشفرهنگ فارسی معین(فِ) [ انگ . ] (اِ.) وسیله ای که بر دوربین عکاسی نصب می شود و هنگامی که نور کافی برای عکس گرفتن موجود نباشد معمولاً به طور خودکار همراه دوربین عمل می کند، دِرَخش (فره ).
بشکهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ، خمره، خُم چلیک، حلبی، پیت، دبه، گالن، دله، لاوک، درام مترولوژی خیک سیفون، تانک، انبار لگن، تشت، تغار، وان حمام سطل، دلو، آبشویه، فلاشتانک، تانکر، تاپو، فلاش
فلاشفرهنگ فارسی معین(فِ) [ انگ . ] (اِ.) وسیله ای که بر دوربین عکاسی نصب می شود و هنگامی که نور کافی برای عکس گرفتن موجود نباشد معمولاً به طور خودکار همراه دوربین عمل می کند، دِرَخش (فره ).
فلاشفرهنگ فارسی معین(فِ) [ انگ . ] (اِ.) وسیله ای که بر دوربین عکاسی نصب می شود و هنگامی که نور کافی برای عکس گرفتن موجود نباشد معمولاً به طور خودکار همراه دوربین عمل می کند، دِرَخش (فره ).