فلسفۀ سیاسی فمینیستیfeminist political philosophyواژههای مصوب فرهنگستانحوزهای از فلسفه که بر فهم و نقد برداشت غالب از فلسفۀ سیاسیای که معمولاً به ملاحظات فمینیستی بیتوجه است، تمرکز دارد
فلسفهلغتنامه دهخدافلسفه . [ ف َ س َ ف َ / ف ِ ] (معرب ، اِ) اصل کلمه یونانی و مرکب از دو جزء است : فیلوسس به معنی دوست و دوستدار و سوفیا به معنی حکمت . علم به حقایق موجودات به اندازه ٔ توانایی بشر. حکما بطور کلی فلسفه را بر دو قسم تقسیم کرده اند: فلسفه ٔ عملی
فلسفهفرهنگ فارسی عمید۱. علمی که در مبادی و حقایق اشیا و علل وجود آنها بحث میکند؛ تفکر و تعمق و تفنن در مسائل علمیه؛ حکمت.۲. [عامیانه] علت.