فهماندهلغتنامه دهخدافهمانده . [ ف َ دَ / دِ ] (ن مف ) فهمانیده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فهمانیده شود.
فهمانیدهلغتنامه دهخدافهمانیده . [ ف َ دَ / دِ ] (ن مف ) کسی که مطلبی را بدو فهمانده باشند. || مطلبی که به کسی فهمانده شده باشد. (فرهنگ فارسی معین ).
فهمانیدهلغتنامه دهخدافهمانیده . [ ف َ دَ / دِ ] (ن مف ) کسی که مطلبی را بدو فهمانده باشند. || مطلبی که به کسی فهمانده شده باشد. (فرهنگ فارسی معین ).
ضمنيدیکشنری عربی به فارسیالتزامي , مجازي , اشاره شده , مفهوم , تلويحا فهمانده شده , مطلق , بي شرط , ضمني , ضمنا , مقدر , خاموش , بارامي وسکوت