فَرَّطتُفرهنگ واژگان قرآناهمال كاري و تقصير و كوتاهي كردم (يكي از معاني باب تفعيل ضد معني باب افعال است لذا تفريط به معني كوتاهي كردن و افراط به معني زياده روي است)
فرتودلغتنامه دهخدافرتود. [ ف َ ] (ص ) فرتوت که پیر سالخورده و ازکارافتاده و خرف باشد. (برهان ). رجوع به فرتوت شود.
فرتوتلغتنامه دهخدافرتوت . [ ف َ ] (ص ) پیر سالخورده و خرف شده و ازکاررفته را گویند. (برهان ). خرف . (فرهنگ اسدی ). فرتود. در کردی فُرتوته به معنی عجوزه . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) : پیر فرتوت گشته بودم سخت دولت تو مرا بکرد جوان . رودکی .</
فرتوتفرهنگ فارسی عمیدپیر سالخورده و ازکارافتاده؛ بسیارپیر: ◻︎ پیر فرتوت گشته بودم سخت / دولت او مرا بکرد جوان (رودکی: ۵۰۹).
فَرَّطتُمْفرهنگ واژگان قرآناهمال كاري و تقصير و كوتاهي كرديد(يكي از معاني باب تفعيل ضد معني باب افعال است لذا تفريط به معني كوتاهي كردن و افراط به معني زياده روي است)
اسعدلغتنامه دهخدااسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی نصربن ابی الفضل الخراسانی المیهنی ، الفقیه الشافعی . ملقب بمجدالدین و مکنی بأبی الفتح . او امامی مبرز در فقه و خلاف است و او را در خلاف تعلیقه ای مشهور است . وی فقه بمرو آموخت و سپس بغزنه شد و در آن دیار شهرت یافت و فضل وی شایع گشت و غزی او را
ادغاملغتنامه دهخداادغام . [ اِ ] (ع مص ) فراگرفتن : اِدغام ِ حرّ یا برد کسی را؛ فراگرفتن سرما یا گرما او را. || لقمه را نخائیده فروبردن از ترس اینکه دیگران در طعام بر وی سبقت گیرند. خوردن چیزی بی جاویدن . (غیاث ). || درآوردن لجام را در دهان اسب . لگام در دهن اسب زدن . لگام در دهان اسب کردن . (
فَرَّطتُمْفرهنگ واژگان قرآناهمال كاري و تقصير و كوتاهي كرديد(يكي از معاني باب تفعيل ضد معني باب افعال است لذا تفريط به معني كوتاهي كردن و افراط به معني زياده روي است)