قاولوغلغتنامه دهخداقاولوغ . (ترکی ، اِ) چنته . کیف : واله آن قاولوغم کز طاق جیب آویختند (؟)روشن است این خود که قندیلی بود هر طاق را.نظام قاری (دیوان چ استانبول ص 38).
کولوکلغتنامه دهخداکولوک . (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی شهرستان سراوان است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
کولوکواژهنامه آزاد(شیرازی) [kuluk]؛ کوزۀ گلی دهان گشاد که معمولاً برای نگهداری روغن و ترشی و مانند این ها استفاده می شود.