گلفتنلغتنامه دهخداگلفتن . [ ] (اِ مرکب ) گلیدن . جامه ٔ ابریشمین و زربفت بسیار نازک قندهاری . (دیوان نظام قاری چ استانبول ص 204).
لفتیانلغتنامه دهخدالفتیان . [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 46000گزی جنوب الیگودرز، کنار راه مالروسکانه به گشان . کوهستانی و سردسیر و دارای 714 تن سکنه . آب آن از قنات و چاه . محصول آنجا غل
سالولغتنامه دهخداسالو. (اِ) جامه ٔ سفید و تنگ لایق دستار. (آنندراج ). پارچه ای که از آن دستارو لباس زنانه درست میشد. (فرهنگ نظام ) : ز عقدهای سپیچ بهاری و سالوعمودها همه افراشتند در کر و فر. نظام قاری .کجا چو شمسی و سالوی و ساغری گ