قدمگاهلغتنامه دهخداقدمگاه . [ ق َ دَ ] (اِ مرکب ) جای نهادن قدم . جای قدم . || طهارت خانه و بیت الخلاء. (آنندراج ). || جائی که پای پیامبری یا امامی و یا ولیی به آنجا رسیده باشد. جاهائی که اثر پائی در سنگ و جز آن پدیدار است و گمان برند که جای پای پیامبری یا امامی است .
قدمالغتنامه دهخداقدما. [ ق ُ دَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قدیم . (منتهی الارب ). قدماء : بنمود مرا راه علوم قدما پاک و آنگاه از آن برتر بنمودم و بهتر. ناصرخسرو.رجوع به قدیم شود.
قدمگاهلغتنامه دهخداقدمگاه . [ ق َ دَ ] (اِخ ) (کوه ...) در دهکده ٔ چشمه از دهات سوادکوه نزدیک نهری است به نام کوریا که به عقیده ٔ رابینو همان کرود است . (مازندران و استراباد رابینو ص 156).
قدمگاهلغتنامه دهخداقدمگاه . [ ق َ دَ ] (اِخ ) قصبه ٔمرکز بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. واقع در 24هزارگزی خاور نیشابور و سر راه شوسه ٔ عمومی تهران به مشهد است . موقع جغرافیایی آن دامنه و معتدل و سکنه ٔ آن 1335 تن است . آب آن از قن
میگسار، میگسارفرهنگ مترادف و متضادبادهپیما، بادهگسار، خراباتی، دردیکش، شرابخوار، قدحپیما، قدحنوش، مشروبخوار، میپرست
ساقیفرهنگ مترادف و متضاد۱. ایاغچی، چمانی، شرابدار، قدحپیما، سبوکش، نوشگر ≠ میگسار، شرابخوار ۲. محبوب، معشوق ۳. پیر، مراد ۴. خدا