قردوحةلغتنامه دهخداقردوحة. [ ق ُ ح َ ] (ع اِ) مهره ٔ گلو که در گلوی کودکان مراهق برآید. (منتهی الارب ).
کردویهلغتنامه دهخداکردویه . [ ک ُ ی َ / ی ِ ] (اِ) نامی از نامهای زن ایرانی . (یادداشت مؤلف ). || (اِخ ) خواهر بهرام چوبین زن گستهم بود و آخر کار، گستهم بر دست او کشته شد و خسرو پرویز او را زن خویش کرد. (از مجمل التواریخ صص 78
سیب باباآدملغتنامه دهخداسیب باباآدم . [ ب ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مهره ٔ حلقوم که در گلوی کودکان مراهق برآید و به تازی قردوحه نامند. (از ناظم الاطباء). در کتاب کالبدشناسی هنری تألیف کیهانی ص 188 سیب آدم ضبط شده است .