قرقسونلغتنامه دهخداقرقسون . [ ق َ ق َ ] (اِ) سُرب . (بهار عجم ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
قرقسانلغتنامه دهخداقرقسان . [ ق َ ق َ ] (اِخ ) جایی است . (معجم البلدان ). شهری است کنار فرات و خابور در نزدیکی رقه ، و آن قرقیسیا است . (لباب الانساب ). رجوع به قرقیسیا شود.
قرقسانلغتنامه دهخداقرقسان . [ ق ِ ق ِ ] (اِخ ) شهری است . (منتهی الارب ). رجوع به قَرْقَسان و قرقسا شود.
کرکسان فلکفرهنگ فارسی معین(کَ کَ نِ فَ لَ) (اِمر.) دو ستارة نسر واقع در صورت فلکی شلیاق یا چنگ رومی و نسر طایر در صورت فلکی عقاب .