قريبادیکشنری عربی به فارسیبزودي , زود , عنقريب , قريبا , طولي نکشيد , زودتر , بوميان (اوکلا هما) در اتازوني
کاربالغتنامه دهخداکاربا. (اِ مرکب ) مخفف کاه ربا . (برهان ) (آنندراج ). این کلمه در عربی نیز وارد شده . (دزی ج 2 ص 434). و رجوع به کاه ربا و کهربا شود.
تقریباًلغتنامه دهخداتقریباً. [ ت َ ب َن ْ ](ع ق ) ضد تحقیقاً. بطور حدس و تخمین و بطور قیاس و نزدیک به آن . (ناظم الاطباء). نزدیک . به نزدیک . در حدود. کمابیش . بیش و کم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).