اختروَشquasarواژههای مصوب فرهنگستانجِرم ستارهمانندی به درخشندگی یک کهکشان که عموماً در فاصلۀ بسیار زیادی از زمین قرار دارد و تصور میشود هستههای درخشان کهکشانهای فعال و دوردست باشد
بوسهگاهkisser, kisser button,kissing buttonواژههای مصوب فرهنگستانبرجستگی یا گرهی بر روی زه که در هنگام رسیدن تیر به مرحلۀ تمامکشش، لب کمانگیر با آن تماس پیدا میکند
نقشگرلغتنامه دهخدانقشگر. [ ن َ گ َ ] (ص مرکب ) نقاش . مصور. نقش طراز. (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) : مه که در انگیزش رنگ است چست نقشگر صورت ایوان تست . امیرخسرو (از آنندراج ).نگار نقشگر آمد به دیر و شد بلای من اگر میخانه و نق