قضاءةلغتنامه دهخداقضاءة. [ ق ُءَ ] (ع اِ) عیب و فساد. || عار و ننگ . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَضْاءة شود.
قضاءةلغتنامه دهخداقضاءة. [ ق َ ءَ ] (ع اِ) عیب و فساد و تباهی . || عار و ننگ . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). گویند: فی حسبه قضاءة. (منتهی الارب ) : تعیرنی سلمی و لیس بقضاءة؟ (از اقرب الموارد).رجوع به قُضْاءة شود.
دُماسبcauda equinaواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهرشتههای عصبی که از انتهای مخروط نخاعی به پایین میروند
کداعلغتنامه دهخداکداع . [ ک ِ ] (اِخ ) جد معشربن مالک بن عوف که با امام حضرت حسین بن علی علیهماالسلام در طف کشته شد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کداةلغتنامه دهخداکداة. [ ک َ ] (ع اِ) طعام و شراب فراهم آورده ٔ انبار ساخته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه از طعام و شراب جمع شود. (از اقرب الموارد). الکُدْیَة.
کدایةلغتنامه دهخداکدایة. [ ک ُ ی َ ] (ع اِ) طعام و شراب گردآورده ٔ انبار کرده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). آنچه گرد آید از طعام یا شراب . (از اقرب الموارد).
قداةلغتنامه دهخداقداة. [ ق َ ] (ع اِ) بوی خوش دیگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ج ِ قَدَة (نوعی از مار). (منتهی الارب ).