قلولیلغتنامه دهخداقلولی . [ ق َ ل َ لا ] (ع اِ) طایری است که آن را به فارسی قازنامند. (فهرست مخزن الادویة). مرغ بلندپرواز. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
قلولالغتنامه دهخداقلولا. [ ق َ ل َ ] (ع اِ) قاز که مرغ معروفی است . (آنندراج از شرح نصاب ) (تحفه ٔحکیم مؤمن ) یوسف شارح نصاب آن را به ضم اول و فتح لام نویسد. (آنندراج از غیاث ). رجوع به قلولی ̍ شود.
کلوللغتنامه دهخداکلول . [ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کَل ّ. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به کل شود.
قلولالغتنامه دهخداقلولا. [ ق َ ل َ ] (ع اِ) قاز که مرغ معروفی است . (آنندراج از شرح نصاب ) (تحفه ٔحکیم مؤمن ) یوسف شارح نصاب آن را به ضم اول و فتح لام نویسد. (آنندراج از غیاث ). رجوع به قلولی ̍ شود.
بلندپروازلغتنامه دهخدابلندپرواز. [ ب ُ ل َ پ َ ] (ص مرکب ) پرنده ای که در آسمان اوج گیرد. (فرهنگ فارسی معین ) : مرغی است دلم بلندپروازاما ز قضاش دام روزی است . خاقانی .چه نیکبخت کسانی که اهل شیرازندکه زیر بال همای بلندپروازند. <
ارنب و القلولیلغتنامه دهخداارنب و القلولی . [ اَ ن َ ب ُ وَل ْ ق َ ل َ لا ] (اِخ ) (الَ ....) از صور فلکیه ٔ شمالی ،واقع بین دجاجة و فرس اول و دلفین و سهم و شلیاق .