لغتنامه دهخدا
عسر. [ ع َ ] (ع مص ) وام خواستن از غریم به وقت تنگدستی او. (از منتهی الارب ). وام خواستن در حال تنگی دست . (المصادر زوزنی ). وام خواستن در وقت تنگدستی غریم . (تاج المصادر بیهقی ): عسر فلان الغریم ؛ فلان در وقت عسرت و تنگدستی خود از مدیون دین خود را خواست ، و در این صورت او را