قوریلتایلغتنامه دهخداقوریلتای . (معرب ، اِ) قورولتای . به لغت مغولی مجمع عظیم بود که برای مشاوره و کنکاش انعقاد یابد. (سنگلاخ ).
قوریلتایفرهنگ فارسی معین(قُ) [ مغ . ] (اِ.) = قورلتای : اجتماعی عظیم از عموم شاهزادگان و ارکان مملکت که در موقع تعیین و نصب یکی از اعضای خاندان سلطنتی به سلطنت یا امری مهم منعقد می کرده اند، شورای بزرگ .
قورولتایلغتنامه دهخداقورولتای . (مغولی ، اِ) مجمع عظیم بود که برای مشاوره و کنکاش انعقاد یابد. (سنگلاخ ). رجوع به قوریلتای شود.
قورلتانلغتنامه دهخداقورلتان . [ ل َ ](مغولی ، اِ) به زبان اهالی خوارزم شورا و کنکاش و مشورت با هم . (ناظم الاطباء). رجوع به قوریلتای شود.
یکتوییلغتنامه دهخدایکتویی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) اتحاد. اتفاق . صمیمیت : اگر شما را اندیشه ٔ یکدلی و یکتویی هست بیشتر به قوریلتای حاضر باید آمد. (جهانگشای جوینی ). و رجوع به یک تو و یکتایی شود.
ارقسونلغتنامه دهخداارقسون . [ اَ ؟ ] (اِخ ) ترخان چینک نک (مغول ) یکی از بزرگان مغول که در قوریلتای بزرگ تیمورقاآن حاضر بود. (جامعالتواریخ رشیدی چ بلوشه ج 2 ص 588 و ص 63 تعلیقات فرانسه ).