قیاساًلغتنامه دهخداقیاساً. [ سَن ْ ] (ع ق ) قاعدةً. بقیاس . از روی قیاس . با مقایسه بچیزی دیگر. || از روی قاعده . بر طبق قاعده ٔ جاری . مقابل سماعاً.
کیاشافرهنگ نامها(تلفظ: kiyā šā) (کیا = پادشاه ، سلطان ، حاکم ، فرمانروا ، والی + شا = مخفف شاه) ، شاهنشاه ، پادشاه .
یارستگیلغتنامه دهخدایارستگی . [ رِ / رَ ت َ / ت ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی یارسته . قیاساً از یارستن درست شود به معنی توانایی و قدرت و تاب و توان .
غلتةلغتنامه دهخداغلتة. [ غ َ ل َت َ ] (ع اِ) یک سهو در حساب . ج ، غَلَتات . (فرهنگ ناظم الاطباء). قیاساً میتواند اسم مرة از غَلت باشد.