لوبلیالغتنامه دهخدالوبلیا. [ ل ُ ب ِ ] (اِ) نوعی گل زینتی از تیره ٔمخصوص نزدیک به خیاریان . (گیاه شناسی گل گلاب ص 256).
لابلاشلغتنامه دهخدالابلاش . (اِخ ) (لوئی ) نام خنیاگری اصلاً فرانسوی مولدناپل . (1794-1858 م .). وی را آواز زیری دلکش بود.
درآمیختنلغتنامه دهخدادرآمیختن . [ دَ ت َ ](مص مرکب ) آمیختن . مخلوط شدن . ممزوج شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). التیاث . (از منتهی الارب ) : وزین شیوه سخنهایی برانگیخت که از جان پروری با جان درآمیخت . نظامی .اعتکار و تعاکر؛ با هم درآمیختن
لالغتنامه دهخدالا. (اِ) تا. تاه . تو. توی . تَه . ثناء : کرا تیغ قهر اجل در قفاست برهنه ست اگر جوشنش چندلاست . سعدی .سلطان محمود در زمستانی سخت به طلحک گفت با این جامه ٔ یک لا در این سرما چه میکنی ؟ (منتخب لطائف عبید زاکانی چ برل
لابلاشلغتنامه دهخدالابلاش . (اِخ ) (لوئی ) نام خنیاگری اصلاً فرانسوی مولدناپل . (1794-1858 م .). وی را آواز زیری دلکش بود.