لارالغتنامه دهخدالارا. [ لارْ را ] (اِخ ) ماریونا ژُزف . فکاهی و درام نویس اسپانیولی . وی به سال 1809 م .در مادرید متولد شد و به سال 1837 م . انتحار کرد.
ناربن لارالغتنامه دهخداناربن لارا. [ ب ُ ] (اِخ ) (1755-1813 م .) نام ژنرال فرانسوی که در جنگ 1791 وزیر جنگ فرانسه بود.
لاراندیانلغتنامه دهخدالاراندیان . (اِخ ) نام مردم شهری در پیدیّه که به دست پردیکاس جانشین اسکندر ویران شد و از بیخ و بن برافتاد و تمام مردم کارآمد آن به دست وی از دم شمشیر گذشتند و دیگران به مزایده فروخته شدند. (ایران باستان ج 3 ص 1983</
لارانیلغتنامه دهخدالارانی . [ ن ْی ْ ] (اِخ ) نام کرسی بخش در ایالت هُت (آلپ ) از ولایت گاپ ، دارای راه آهن و 1363 تن سکنه .
لاراملغتنامه دهخدالارام . (اِخ ) دهی از دهستان عقیلی بخش عقیلی شهرستان شوشتر. دارای 150 تن سکنه . زبان اهالی فارسی لری و راه آنجا مال رو است . آن را پاگچ نیز گویند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
ناربن لارالغتنامه دهخداناربن لارا. [ ب ُ ] (اِخ ) (1755-1813 م .) نام ژنرال فرانسوی که در جنگ 1791 وزیر جنگ فرانسه بود.
لاراندیانلغتنامه دهخدالاراندیان . (اِخ ) نام مردم شهری در پیدیّه که به دست پردیکاس جانشین اسکندر ویران شد و از بیخ و بن برافتاد و تمام مردم کارآمد آن به دست وی از دم شمشیر گذشتند و دیگران به مزایده فروخته شدند. (ایران باستان ج 3 ص 1983</
لارانیلغتنامه دهخدالارانی . [ ن ْی ْ ] (اِخ ) نام کرسی بخش در ایالت هُت (آلپ ) از ولایت گاپ ، دارای راه آهن و 1363 تن سکنه .
لاراملغتنامه دهخدالارام . (اِخ ) دهی از دهستان عقیلی بخش عقیلی شهرستان شوشتر. دارای 150 تن سکنه . زبان اهالی فارسی لری و راه آنجا مال رو است . آن را پاگچ نیز گویند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
قافلارالغتنامه دهخداقافلارا. (معرب ، اِ) پر سیاوش . (صیدنه ٔ ابوریحان در ذیل کلمه ٔ پر سیاوش ). و این کلمه لاتینی است و اصل آن کاپیلرا باشد. پر سیاوش .
ناربن لارالغتنامه دهخداناربن لارا. [ ب ُ ] (اِخ ) (1755-1813 م .) نام ژنرال فرانسوی که در جنگ 1791 وزیر جنگ فرانسه بود.
دلارافرهنگ فارسی عمید۱. چیزی یا کسی که مایۀ نشاط و خرمی دل باشد؛ دلآراینده.۲. محبوب و معشوق؛ دلبر زیبا.
دلارافرهنگ فارسی معین(ی ) (دِ) (ص فا.) = دل آرا: 1 - کسی یا چیزی که سبب سرور و نشاط گردد. 2 - معشوق ، زیبا، محبوب .