گلیارانلغتنامه دهخداگلیاران . [ گ ُل ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان که در 11000گزی شمال خاوری کنگاور و 2000گزی خاور راه شوسه ٔ کرمانشاه به همدان واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش <span cla
لارانیلغتنامه دهخدالارانی . [ ن ْی ْ ] (اِخ ) نام کرسی بخش در ایالت هُت (آلپ ) از ولایت گاپ ، دارای راه آهن و 1363 تن سکنه .
لاگرانژلغتنامه دهخدالاگرانژ. (اِخ ) ژُزِف لوئی . مهندس و منجم و ریاضی دان فرانسوی . مولد تورَن (1736 -1813 م .).
لاگرانژ شانسللغتنامه دهخدالاگرانژ شانسل . [ س ِ ] (اِخ ) ژوزف دو. شاعر تراژیک فرانسوی . مولد «شاتودانتونیا» در ایالت درُدُنی (1677 -1758 م .).
لاراندیانلغتنامه دهخدالاراندیان . (اِخ ) نام مردم شهری در پیدیّه که به دست پردیکاس جانشین اسکندر ویران شد و از بیخ و بن برافتاد و تمام مردم کارآمد آن به دست وی از دم شمشیر گذشتند و دیگران به مزایده فروخته شدند. (ایران باستان ج 3 ص 1983</
لارانیلغتنامه دهخدالارانی . [ ن ْی ْ ] (اِخ ) نام کرسی بخش در ایالت هُت (آلپ ) از ولایت گاپ ، دارای راه آهن و 1363 تن سکنه .
لاراندیانلغتنامه دهخدالاراندیان . (اِخ ) نام مردم شهری در پیدیّه که به دست پردیکاس جانشین اسکندر ویران شد و از بیخ و بن برافتاد و تمام مردم کارآمد آن به دست وی از دم شمشیر گذشتند و دیگران به مزایده فروخته شدند. (ایران باستان ج 3 ص 1983</
لارانیلغتنامه دهخدالارانی . [ ن ْی ْ ] (اِخ ) نام کرسی بخش در ایالت هُت (آلپ ) از ولایت گاپ ، دارای راه آهن و 1363 تن سکنه .
حسن سالارانلغتنامه دهخداحسن سالاران . [ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرشیوه بخش مرکزی شهرستان سقز در 30هزارگزی جنوب سقز و 4 هزارگزی خاور جوش . کوهستانی وسردسیر است . دارای 355 تن سکنه ٔ سنی و
بالارانroundواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از لاشۀ دام که از پایین به ران و از پهلو به قلوهگاه محدود میشود