لغتنامه دهخدا
انگژ. [ اَ گ َ ] (اِ) آهنی باشد سرکج که فیل را بدان بهر طرف که خواهند برند. (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (از ناظم الاطباء). آنچه پیلبانان در دست دارند. (غیاث اللغات ). کجک . (از فرهنگ جهانگیری ) : پیل مستم مغزم از انگژ بیاشوبند از آنک گر بیاسایم دم