لاریبیلغتنامه دهخدالاریبی . [ رَ ] (ص نسبی ) (از: «لا» + «ریب » + یاء نسبت ) یقینی . الهی : بسا مکاشفات غیبی و مشاهدات لاریبی دست دهد. (سعدی ). تیر سعادت مآثر غیبی از مطلع مرحمت لاریبی طلوع نمود. (حبیب السیر ج 3 ص <span class="hl" dir="l
لورابیلغتنامه دهخدالورابی . (اِخ ) دهی از دهستان جوان رود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 28هزارگزی جنوب خاوری پاوه . و پنج هزارگزی باختر راه اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه . کوهستانی و سردسیر. دارای 113 تن سکنه . آب آن از چشمه
لاروبیلغتنامه دهخدالاروبی . (حامص مرکب ) عمل پاک کردن قنات و جز آن ازلای : نثل ؛ لاروبی قنات ، تنقیه ٔ قنات . اباثة؛ لاروبی کردن چاه . ثل ؛ لاروبی چاه . ثلل ؛ لاروبی چاه . حماء؛ لاروبی کردن و پاک کردن قنات از لای . انتکاش ؛ لاروبی کردن .
غیبیلغتنامه دهخداغیبی . [ غ َ / غ ِ ] (ص نسبی ) منسوب به غیب . ناپدید و نهفته و پنهان و مخفی و غیرمرئی . (ناظم الاطباء). منسوب به عالم غیب . الهی . ربانی . آسمانی . فلکی . (ناظم الاطباء). رجوع به غَیب شود : ندای هاتف غیبی ز چارگوشه
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاه افغان درّانی ابدالی (از 1160 تا 1187 هَ . ق .). ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ آرد: احمدخان ولد زمان خان ابدالی سدوزه ای قبل از ایام سلطنت نادرشاه در دارالسلطنه ٔ هرات متوطن و [