لبحلغتنامه دهخدالبح . [ ل ِ ] (ع ص ) پیر سالخورده . || (اِمص ) دلیری و شجاعت . || (اِخ ) نام مردی که او را ذکری است در حدیث . (منتهی الارب ).
lapsدیکشنری انگلیسی به فارسیدوران، محل نشو ونما، دامن لباس، لبه لباس، لیس زدن، شلپ شلپ کردن، حریصانه خوردن، با صدا چیزی خوردن، تاه کردن، پیچیدن
lapدیکشنری انگلیسی به فارسیدامن، محل نشو ونما، دامن لباس، لبه لباس، لیس زدن، شلپ شلپ کردن، حریصانه خوردن، با صدا چیزی خوردن، تاه کردن، پیچیدن
حضندیکشنری عربی به فارسیدامن لباس , لبه لباس , سجاف , محيط , محل نشو ونما , اغوش , سرکشيدن , حريصانه خوردن , ليس زدن , با صدا چيزي خوردن , شلپ شلپ کردن , تاه کردن , پيچيدن
لبهلغتنامه دهخدالبه . [ ل َ ب َ / ب ِ ] (اِ) تیزنا. تیزه . دَم .حدّ. لب . دَمه . حرف . طرف برنده ٔ کارد و امثال آن .- لبه از ظرفی یا جامه ای یا دیواری و غیره ؛ کنار. حاشیه . طرف و جانب آن .- لبه ٔ شمشیر</span
لبهدیکشنری فارسی به انگلیسیborder, brink, cut, edging, end, flapper, fringe, hemline, ledge, lip, overhang, rim, small, verge
دریای صقالبهلغتنامه دهخدادریای صقالبه . [ دَرْ ی ِ ص َ ل ِ ب َ ] (اِخ ) دریای شمال . (الجماهر بیرونی ). و رجوع به بحرالصقالبة ذیل بحر شود.
حسن لبهلغتنامه دهخداحسن لبه . [ ح َ س َ ل َ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) شلم .درخت ضرو. (منتهی الارب ). کمکامه . اسم فارسی حصی البان . حلتیت الطیب . انگم . کنگام . درختش کلنگو نام است .
خذلبهلغتنامه دهخداخذلبه . [ خ َ ل َ ب َ ] (ع مص ) نوعی از سست رفتن است بر روی زمین . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد).
حملی سالبهلغتنامه دهخداحملی سالبه . [ ح َ لی ِ ل ِ ب َ / ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در قضیه ٔ حملی چون هر یک از محکوم علیه و محکوم به مفردی اند یا در قوت مفردی اگر رفع ربطحمل محکوم به بر محکوم علیه کنند، و گویند زید بصیر نیست آنرا حملی سالبه خوانند. (اساس الاقتب
خزلبهلغتنامه دهخداخزلبه . [ خ َ ل َ ب َ ] (ع مص ) بریدن بشتاب . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).