لثقلغتنامه دهخدالثق .[ ل َ ث َ ] (ع مص ) تری . || تر شدن . || سخت نمناک گردیدن هوا و ایستادن باد. یقال : لثق یومنا؛ ای رکدت ریحه و کثر نداه . (منتهی الارب ).
لثغاءلغتنامه دهخدالثغاء. [ ل َ ] (ع ص ) تأنیث ِ الثغ. زن که در زبانش لثغة و شکستگی باشد. (منتهی الارب ).
لثغةلغتنامه دهخدالثغة. [ ل ُ غ َ ] (ع اِمص ) گرفتن زبان یا شکستگی زبان که حرف سین را ثاء گفتن یا راء را غین یا لام و سین را ثاء و گاف را جیم یا حرفی را بجای حرفی دیگر گویند یا نیکو برداشته ناشدن زبان جهت گرانی . (منتهی الارب ). صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی گوید: لثغة، چنان باشد که حرفهاء چون سین و
لثغةدیکشنری عربی به فارسینوک زباني صحبت کردن , شل وسرزباني تلفظ کردن , شلي زبان , گچ , خمير مخصوص اندود ديوار و سقف , ديوار را با گچ و ساروج اندود کردن , گچ زدن , گچ ماليدن , ضماد انداختن , مشمع انداختن روي
رثغلغتنامه دهخدارثغ. [ رَ ث َ ] (ع اِمص ) شکستگی زبان ، یعنی حرف «ر»را «ل » یا «غ »، و «س » را «ث » گفتن . لغتی است در لثغ. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
لثغاءلغتنامه دهخدالثغاء. [ ل َ ] (ع ص ) تأنیث ِ الثغ. زن که در زبانش لثغة و شکستگی باشد. (منتهی الارب ).
لثغةلغتنامه دهخدالثغة. [ ل ُ غ َ ] (ع اِمص ) گرفتن زبان یا شکستگی زبان که حرف سین را ثاء گفتن یا راء را غین یا لام و سین را ثاء و گاف را جیم یا حرفی را بجای حرفی دیگر گویند یا نیکو برداشته ناشدن زبان جهت گرانی . (منتهی الارب ). صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی گوید: لثغة، چنان باشد که حرفهاء چون سین و
لثغةدیکشنری عربی به فارسینوک زباني صحبت کردن , شل وسرزباني تلفظ کردن , شلي زبان , گچ , خمير مخصوص اندود ديوار و سقف , ديوار را با گچ و ساروج اندود کردن , گچ زدن , گچ ماليدن , ضماد انداختن , مشمع انداختن روي
الثغلغتنامه دهخداالثغ. [ اَ ث َ ] (ع ص ) آنکه در زبانش شکستگی باشد یعنی حرف «س » را «ث » یا «ر» را «غ » یا حرفی را بجای حرف دیگر تلفظ کند. (از منتهی الارب ). کسی که بجای «ر» «ل » گوید و بجای «ش « »س ».(غیاث اللغات ). || نیکو برداشته ناشدن زبان جهت گرانی . (منتهی الارب ): و بسیار باشد که مردم