لرزهگیرresilient mountingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پایۀ نصب در دستگاهها که دربردارندۀ مواد لاستیکی کشسان یا فنر است تا از انتقال حرکت یا لرزش دستگاه به محل نصب دستگاه جلوگیری کند
لرزهگیر زهstring dampenerواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای لاستیکی یا پلاستیکی که برای جذب ارتعاش و صدای ناشی از رهش تیر، بر روی زه نصب میشود متـ . صداگیر زه string silencer
موج ریلیRayleigh wave, R waveواژههای مصوب فرهنگستاننوعی موج سطحی که موجب حرکت پسرونده و بیضیوار ذرات در محیط میشود
لرزهلغتنامه دهخدالرزه . [ ل َ زَ / زِ ] (اِمص ) اسم از لرزیدن . لرزش . لرز. رَجفه . رعشه . قرقفه . نحواء. وَزَغ . ارتعاد. رعدة [ رِ دَ / رَ دَ ] ارتعاش . فسره . تضعضع. تزلزل . اهتزاز.یازه . اِرتعاج . اِرتجاج ، اَصیص . ارزیز.
لرزهگیر زهstring dampenerواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای لاستیکی یا پلاستیکی که برای جذب ارتعاش و صدای ناشی از رهش تیر، بر روی زه نصب میشود متـ . صداگیر زه string silencer
لولای پَسارگیرdrag hinge hunting hingeواژههای مصوب فرهنگستانلولایی تقریباً عمودی در بُن پرّۀ چرخانۀ اصلی بالگَرد که به آن اجازۀ حرکت محدود درهنگام تغییرات پَسار ناشی از چرخش میدهد متـ . لولای لرزهگیر lead-lag hinge لولای آلفا alpha hinge
لرزهگیر زهstring dampenerواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای لاستیکی یا پلاستیکی که برای جذب ارتعاش و صدای ناشی از رهش تیر، بر روی زه نصب میشود متـ . صداگیر زه string silencer