لغزه 1glissando, glissواژههای مصوب فرهنگستانفنی در اجرای موسیقی که در آن نوازنده یا خواننده محدودهای صوتی را بهصورت سراندن یا گذر از همۀ نغمههای آن اجرا میکند
یلغزهلغتنامه دهخدایلغزه . [ ی َ غ َ زَ / زِ ] (اِ) پوست خشخاش . (ناظم الاطباء). به معنی کوکنار است . (از شعوری ج 2 ورق 448).
لغزهفرهنگ فارسی معین(لَ زَ یا زِ) (اِ.) (عا.) برشی از میوه ، قطعه ای از پرتقال ، لیمو و مانند آن : یک لغزه پرتقال .
لغزهفرهنگ فارسی معین(لَ زَ یا زِ) (اِ.) (عا.) برشی از میوه ، قطعه ای از پرتقال ، لیمو و مانند آن : یک لغزه پرتقال .
یلغزهلغتنامه دهخدایلغزه . [ ی َ غ َ زَ / زِ ] (اِ) پوست خشخاش . (ناظم الاطباء). به معنی کوکنار است . (از شعوری ج 2 ورق 448).
ردّ زمینلغزهlandslide trackواژههای مصوب فرهنگستانمسیر حاصل از حرکت یک زمینلغزه بر روی سنگها یا خاک سطحی
زمینلغزهlandslideواژههای مصوب فرهنگستانلغزش یا ریزش محسوس یک تودۀ نسبتاً خشک خاک یا سنگ یا ترکیبی از هر دو براثر نیروی گرانش