مائرلغتنامه دهخدامائر.[ ءِ ] (ع ص ) خواربارآور. ج ، میار، میارة. (از اقرب الموارد). || سهم مائر؛ تیر سبک درگذرنده و درآینده در اجسام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
آکورد سهصدایی بزرگmajor triad, major common chordواژههای مصوب فرهنگستانآکورد سهصدایی که فاصلههای درونی آن بهترتیب سوم بزرگ (major) و سوم کوچک (minor) و فاصلۀ بیرونی آن پنجم درست است
میارةلغتنامه دهخدامیارة. [ م َی ْ یا رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مائر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به مائر شود.
خواربارکشلغتنامه دهخداخواربارکش . [ خوا / خا ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) مائر. (یادداشت مؤلف ). کسی که حمل توشه و خوردنی کند. (ناظم الاطباء).
خواربارلغتنامه دهخداخواربار. [ خوا / خا ] (اِ مرکب ) خوراک . طعام . (ناظم الاطباء). آنچه بخورند. (شرفنامه ٔ منیری ). گندم وجو و برنج و توسعاً هر خوردنی . (یادداشت بخط مؤلف ): نخشبیان همه بیعت کردند و بحرب بیرون آمدند و توانگران خواربار ب
متمائرلغتنامه دهخدامتمائر. [ م ُ ت َ ءِ ] (ع ص ) (از «م ٔر») فخرکننده و نازنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). به یک دیگر نازنده و فخرکننده . (ناظم الاطباء). رجوع به تمائر شود.
ضمائرلغتنامه دهخداضمائر. [ ض َ ءِ ] (ع اِ) ضمایر. ج ِ ضمیر. (منتهی الارب ) (دهار) : طاهربن زینب و دیگر قُوّاد و امراء خلف که آن حالت دیدند ضمائر ایشان بر مخالفت قرار گرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 240).
عمائرلغتنامه دهخداعمائر. [ ع َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ عَمارة. رجوع به عمارت شود. || ج ِ عِمارة. رجوع به عمارت شود.