مادرچاهلغتنامه دهخدامادرچاه . [ دَ ] (اِ مرکب ) اولین چاه قنات یعنی دورترین چاه از آب نما. چاه اصلی قنات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چاهی که از چاههای دیگر به منبع قنات نزدیک تر است . (از فرهنگ فارسی معین ).
مادریلغتنامه دهخدامادری . [ دَ ] (حامص ) مادر بودن . امومت . مقابل پدری . (فرهنگ فارسی معین ) : جهان را چو نادان نکوهش مکن که بر تو مر او را حق مادری است . ناصرخسرو.اندرآ مادر به حق مادری بین که این آذر ندارد آذری . <p class
تلمادرهلغتنامه دهخداتلمادره . [ ت َ دَ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه سورتیجی است که در بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری واقع است و 435 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).