مالکیتلغتنامه دهخدامالکیت . [ ل ِ کی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مالک بودن . مالکی . و رجوع به مالک شود. || (اصطلاح حقوقی ) حقی است که انسان نسبت به شی ٔ دارد و می تواند هر گونه تصرفی در آن بکندبجز آنچه که مورد استثنای قانون است . (فرهنگ فارسی معین ). حق استعمال و بهره برداری و انتقال یک چیز به ه
مالکیتفرهنگ فارسی معین(لِ یَّ) [ ازع . ] (مص جع .) مالک بودن ، مالکی . ضح - حقی است که انسان نسبت به شیئی دارد و می تواند هرگونه تصرفی در آن بکند به جز آن چه که مورد استثنای قانون باشد.
ارفض تملکدیکشنری عربی به فارسیمالکيت چيزي را انکارکردن , ردکردن , از خود ندانستن , نشناختن , عاق کردن
disownedدیکشنری انگلیسی به فارسیلغو شد، مالکیت چیزی را انکارکردن، رد کردن، از خود ندانستن، نشناختن، منکر شدن
disorientedدیکشنری انگلیسی به فارسیبی نظیر، بهم خوردن، از خود ندانستن، رد کردن، ناجور شدن، غیرمتجانس شدن، مالکیت چیزی را انکارکردن
disorientsدیکشنری انگلیسی به فارسیناامیدی، بهم خوردن، از خود ندانستن، رد کردن، ناجور شدن، غیرمتجانس شدن، مالکیت چیزی را انکارکردن
مالکیتلغتنامه دهخدامالکیت . [ ل ِ کی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مالک بودن . مالکی . و رجوع به مالک شود. || (اصطلاح حقوقی ) حقی است که انسان نسبت به شی ٔ دارد و می تواند هر گونه تصرفی در آن بکندبجز آنچه که مورد استثنای قانون است . (فرهنگ فارسی معین ). حق استعمال و بهره برداری و انتقال یک چیز به ه
مالکیتفرهنگ فارسی معین(لِ یَّ) [ ازع . ] (مص جع .) مالک بودن ، مالکی . ضح - حقی است که انسان نسبت به شیئی دارد و می تواند هرگونه تصرفی در آن بکند به جز آن چه که مورد استثنای قانون باشد.
مالکیتلغتنامه دهخدامالکیت . [ ل ِ کی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مالک بودن . مالکی . و رجوع به مالک شود. || (اصطلاح حقوقی ) حقی است که انسان نسبت به شی ٔ دارد و می تواند هر گونه تصرفی در آن بکندبجز آنچه که مورد استثنای قانون است . (فرهنگ فارسی معین ). حق استعمال و بهره برداری و انتقال یک چیز به ه
تضعیف حقوق مالکیتattenuation of property rightsواژههای مصوب فرهنگستانمحدودسازی حق مالکیت بر یک دارایی ازطریق قانون یا به شیوههای دیگر