نشناختنلغتنامه دهخدانشناختن . [ ن َ ش ِ ت َ / ن َ ت َ ] (مص مرکب ) ناشناختن . مقابل شناختن . رجوع به شناختن شود. || انکار کردن . خستو نبودن . (یادداشت مؤلف ). || تمیز ناکردن . تمیز ندادن . تشخیص ندادن : آن عقیقی مئی که هر که بدید
نشناختنیلغتنامه دهخدانشناختنی . [ ن َ ش ِ ت َ / ن َ ت َ ] (ص لیاقت ) ناشناختنی . غیرقابل شناختن . مقابل شناختنی . رجوع به شناختنی شود.
ارفض تملکدیکشنری عربی به فارسیمالکيت چيزي را انکارکردن , ردکردن , از خود ندانستن , نشناختن , عاق کردن
disownedدیکشنری انگلیسی به فارسیلغو شد، مالکیت چیزی را انکارکردن، رد کردن، از خود ندانستن، نشناختن، منکر شدن
نشناختنیلغتنامه دهخدانشناختنی . [ ن َ ش ِ ت َ / ن َ ت َ ] (ص لیاقت ) ناشناختنی . غیرقابل شناختن . مقابل شناختنی . رجوع به شناختنی شود.