خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مبله
/moble/
معنی
اتاق یا آپارتمانی که دارای مبل باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: meublé] moble اتاق یا آپارتمانی که دارای مبل باشد.
-
مبله
لغتنامه دهخدا
مبله . [ م ُ ل ِ ] (فرانسوی ، ص ) اطاق یا خانه ای که دارای مبل و اثاث زندگی باشد. (از لاروس ): این آپارتمان مبله اجاره داده خواهد شد. و رجوع به مبل شود.
-
مبله
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ) [ فر. ] (ص .) جایی که در آن از مُبل استفاده شده باشد، شامل اثاثیه .
-
واژههای مشابه
-
غیر مبله
دیکشنری فارسی به انگلیسی
unfurnished
-
مبله کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
furnish
-
مبله کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اثث
-
واژههای همآوا
-
مبلح
لغتنامه دهخدا
مبلح . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) خرمابن بلح برآورده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به بلح شود.
-
جستوجو در متن
-
service flat
کاشانه باخدمات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] کاشانهای مبله (furnished) و مجهز همراه با خدمات آشپزی و نظافت یا بدون آنها
-
اثث
دیکشنری عربی به فارسی
مبله کردن , داراي اثاثه کردن , مجهز کردن , مزين کردن , تهيه کردن
-
furnish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مبله کردن، مجهز کردن، دارای اثاثه کردن، تهیه کردن، مزین کردن
-
furnishes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارائه می دهد، مبله کردن، مجهز کردن، دارای اثاثه کردن، تهیه کردن، مزین کردن
-
furnishing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مبلمان، مبله کردن، مجهز کردن، دارای اثاثه کردن، تهیه کردن، مزین کردن