متانپروردگیmethanotrophyواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن اندامگان انرژی مورد نیاز خود را از دگرگشت متان تأمین میکند
باکتریهای متانسازmethane-forming bacteriaواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از باکتریهای بیهوازی که با تجزیۀ بیهوازی اسیدهای آلی، گاز متان و دیاکسید کربن تولید میکنند
رگدُشپروردگی،دُشپروردگی رگangiodystrophy,angiodystrophiaواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه اختلال در رگهای خونی ناشی از فقدان مواد مغذی کافی
پروردگیلغتنامه دهخداپروردگی . [ پ َرْ وَ دَ / دِ ] (حامص ) به بعض کلمات ملحق شود و افاده ٔ معنی اسمی کند: نمک پروردگی . نازپروردگی . سایه پروردگی .
دست پروردگیلغتنامه دهخدادست پروردگی . [ دَ پ َرْ وَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دست پرورده . دست پرورده بودن . تربیت شده بودن تحت نظر کسی . رجوع به دست پرورد و دست پرورده شود.