متیلپروردگیmethylotrophyواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن ریزاندامگان انرژی مورد نیاز خود را از دگرگشت ترکیبات یک کربنۀ حاوی گروه متیل یا از ترکیباتی که حاوی دو یا چند گروه متیل هستند و بهطور مستقیم به یکدیگر متصل نشدهاند تأمین میکند
رگدُشپروردگی،دُشپروردگی رگangiodystrophy,angiodystrophiaواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه اختلال در رگهای خونی ناشی از فقدان مواد مغذی کافی
پروردگیلغتنامه دهخداپروردگی . [ پ َرْ وَ دَ / دِ ] (حامص ) به بعض کلمات ملحق شود و افاده ٔ معنی اسمی کند: نمک پروردگی . نازپروردگی . سایه پروردگی .
دست پروردگیلغتنامه دهخدادست پروردگی . [ دَ پ َرْ وَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دست پرورده . دست پرورده بودن . تربیت شده بودن تحت نظر کسی . رجوع به دست پرورد و دست پرورده شود.
خانه پروردیلغتنامه دهخداخانه پروردی . [ ن َ / ن ِ پ َرْ وَ ] (حامص مرکب ) حالت «خانه پرورد». رجوع به خانه پرورد شود.