متجلقلغتنامه دهخدامتجلق . [ م ُ ت َ ج َل ْل ِ ] (ع ص ) نیک خندنده تا این که اقصای دندانها نمایان شود. (آنندراج ). خنده کننده ای که در وقت خنده دهان را بگشاید. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجلق شود.
متزلقلغتنامه دهخدامتزلق . [ م ُ ت َ زَل ْ ل ِ ] (ع ص ) لغزیده و به زیر افتاده و لغزان . (ناظم الاطباء). || زینت گرفته و خوش عیش چنان که از خوشی ، گونه ٔ او سرخ و سپید و درخشان بود. (از منتهی الارب ). و رجوع به تزلق شود.