متضاحکلغتنامه دهخدامتضاحک . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) با هم خندنده . (آنندراج ). با هم خنده کنان . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تضاحک شود.
متداعکلغتنامه دهخدامتداعک . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) سوده و خاریده در کارزار با هم . (آنندراج ). به هم آمیخته ٔ در جنگ . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تداعک شود.
متذاوقلغتنامه دهخدامتذاوق . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) گیرنده ٔ طعام و شراب . || همدیگر را به نیزه ها فراگیرنده . و رجوع به تذاوق شود.
متضحکلغتنامه دهخدامتضحک . [ م ُ ت َ ض َح ْ ح ِ ] (ع ص ) خندنده . (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خندان و طعنه زنان و استهزاکنان . (ناظم الاطباء). و رجوع به تضحک شود.
متداقلغتنامه دهخدامتداق . [ م ُ ت َ داق ق ] (ع ص ) همدیگر را دقت کننده . (آنندراج ). دقیق و هوشیار در شماره . (ناظم الاطباء). و رجوع به تداق شود.
متداکیلغتنامه دهخدامتداکی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) گردآینده . || زحمت دهنده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || راننده . (ناظم الاطباء).