متغیرلغتنامه دهخدامتغیر. [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ ] (ع ص ) برگردنده از حال خود. (آنندراج ). دگرگون شده و از حال خود برگردیده . برگردیده از حالی به حالی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). بگردانیده . بگشته . بگردیده . دیگرگون شده . گردان . گردیده . گشته . برگشته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) <spa
مثغرلغتنامه دهخدامثغر. [ م ُ غ ِ ] (ع ص ) کودک که دندانهای شیر ریزد یا کودکی که دندان برآورد، از اضداد است . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به اثغار شود.
متغیرفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی کسی یا چیزی که تغییر پیدا کند و دگرگون شود؛ دگرگون.۲. آشفته و خشمگین.۳. ناراحت و نگران.
متغیردیکشنری فارسی به انگلیسیmobile, inconstant, variable, protean, uncertain, unsettled, unstable, unsteady, volatile
متغیرلغتنامه دهخدامتغیر. [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ ] (ع ص ) برگردنده از حال خود. (آنندراج ). دگرگون شده و از حال خود برگردیده . برگردیده از حالی به حالی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). بگردانیده . بگشته . بگردیده . دیگرگون شده . گردان . گردیده . گشته . برگشته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) <spa
متغیرانهلغتنامه دهخدامتغیرانه . [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) مأخوذ ازتازی ، از روی خشم و قهر و بطور خشم و غضب . (ناظم الاطباء).
متغیرفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی کسی یا چیزی که تغییر پیدا کند و دگرگون شود؛ دگرگون.۲. آشفته و خشمگین.۳. ناراحت و نگران.
جدول پیشایندیcontingency tableواژههای مصوب فرهنگستانجدولی برای دستهبندی عناصر یک مجموعه برحسب دستکم دو متغیر، که در آن سطرها با یک متغیر و ستونها با متغیر دیگر متناظرند