متهاجملغتنامه دهخدامتهاجم . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) هجوم کننده و حمله نماینده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تهاجم شود.
متعاظملغتنامه دهخدامتعاظم . [ م ُ ت َظِ ] (ع ص ) بزرگ شونده و بزرگ . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). با حشمت و شوکت و برابر در بزرگواری . (ناظم الاطباء). || متکبر و مغرور و خودبین . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعاظم شود.
متحزملغتنامه دهخدامتحزم . [ م ُ ت َ ح َزْ زِ ](ع ص ) نعت است از تحزم . (منتهی الارب ). کمربسته و تنگ بربسته . (از اقرب الموارد). و رجوع به تحزم شود.
متعظملغتنامه دهخدامتعظم . [ م ُ ت َ ع َظْ ظِ ] (ع ص ) بزرگی نماینده و بزرگ منشی کننده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). متکبر و خودبین و بزرگوار. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعظم شود.
متهزملغتنامه دهخدامتهزم . [ م ُ ت َ هََ زْ زِ ] (ع ص ، اِ) ابر با بانگ و تندر. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). ابر بانگ کننده . (مهذب الاسماء). ابر با تندر. و رجوع به تهزم شود. || تندر. (ناظم الاطباء). || عصای شکسته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چوبدستی شکسته شده . (ناظم الاط
مهاجرفرهنگ مترادف و متضاد۱. رحیل، کوچنده، کوچکننده، کوچگر، هجرتکننده، مسافر ≠ مقیمصفت اشغالگر، حملهور، متهاجم، یورشگر ۲. خشونتطلب ≠ مدافع