متوطیلغتنامه دهخدامتوطی ٔ. [ م ُ ت َ وَطْ طِءْ ] (ع ص ) آن که زیر پا سپرد. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). در زیر پای سپرده وپایمال شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به توطؤ شود.
متأتیلغتنامه دهخدامتأتی . [ م ُ ت َ ءَت ْ تی ] (ع ص ) رفق و نرمی کننده . (آنندراج ). آن که موافقت می کند در مؤانست و مرافقت . || ملایم در کردار و مهربان و حلیم . || آن که یا آنچه می رسد و ناگاه برخورد می کند و بغته ً می آید و صادر می گردد و واقع می شود. || آماده و آراسته و مستعد. || سهل و آس
متوتحلغتنامه دهخدامتوتح . [ م ُ ت َ وَت ْ ت ِ ] (ع ص ) نوشنده ٔ اندک از شراب . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شراب اندک نوشنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به توتح شود.
متوثلغتنامه دهخدامتوث . [ م َت ْتو ] (اِخ ) قلعه ای است میان واسط و اهواز. (منتهی الارب ). قلعه ٔ محکمی است در بین اهواز و واسط و گویند مدینه ای است بین اهواز و قرقوب . (از معجم البلدان ).
متواطیلغتنامه دهخدامتواطی ٔ. [ م ُ ت َ طِءْ ] (ع ص ) با هم موافقت و سازواری و اتفاق کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). موافق و سازوار با همدیگر. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح منطقی ) آن کلی است که حصول معنی و صدق آن بر همه ٔ افراد ذهنی و خارجی آن یکسان باشد مانند انسان که بر همه ٔ افراد ذهنی و