مثرنتیلغتنامه دهخدامثرنتی . [ م ُ رَ ] (ع ص ) بدن مثرنت ؛ بدن تازه ٔ پرگوشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بدن بسیارپیه . (از محیطالمحیط).
مثرنطیلغتنامه دهخدامثرنطی . [ م ُ رَ ] (ع ص ) رجل مثرنط؛ مرد احمق گران . (منتهی الارب ). مرد ثقیل و گران . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).