مثموغلغتنامه دهخدامثموغ . [ م َ] (ع ص ) فروهشته و سست . یقال مثموغ ترکه مثموغاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
متمکلغتنامه دهخدامتمک . [م ُ م ِ ] (ع ص ) گیاه که فربه گرداند ناقه و غیر آنرا. (آنندراج ). چراگاهی که فربه کند. (ناظم الاطباء).
متومقلغتنامه دهخدامتومق . [ م ُ ت َ وَم ْ م ِ ](ع ص ) به دوستی پذیرفته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) . و رجوع به تومق شود.
متماحکلغتنامه دهخدامتماحک . [ م ُ ت َح ِ ] (ع ص ) ستیهنده و خصومت کننده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با یکدیگر خصومت نماینده و نزاع کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به تماحک شود.
متماهکلغتنامه دهخدامتماهک . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) با هم ستیهنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با هم ستیزه کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تماهک شود.