محافظتلغتنامه دهخدامحافظت . [ م ُ ف َ ظَ ] (ع مص ) مراقبت . نگاهبانی کردن . (آنندراج ). محافظة. نگاهبان چیزی بودن .حفظ کردن . || نگاهداشت . نگهداشت . نگاهداری چیزی را. نگاه داشتن . مواظبت . مداومت . مراعات . ذب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به محافظة شود.- محافظت کردن
محافظتفرهنگ فارسی معین(مُ فَ ظَ) [ ع . محافظة ] 1 - (مص م .) نگاهبانی کردن ، حفظ کردن . 2 - نگاه داشتن . 3 - (اِمص .) نگهبانی ، حفاظت .
يُحَافِظُونَفرهنگ واژگان قرآنمحافظت دارند - محافظت مي کنند (با توجه به معاني باب مفاعله محافظت، حفظ کردني همه جانبه و با ياري گرفتن و همکاري با ديگران است)
محافظتلغتنامه دهخدامحافظت . [ م ُ ف َ ظَ ] (ع مص ) مراقبت . نگاهبانی کردن . (آنندراج ). محافظة. نگاهبان چیزی بودن .حفظ کردن . || نگاهداشت . نگهداشت . نگاهداری چیزی را. نگاه داشتن . مواظبت . مداومت . مراعات . ذب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به محافظة شود.- محافظت کردن
محافظتفرهنگ فارسی معین(مُ فَ ظَ) [ ع . محافظة ] 1 - (مص م .) نگاهبانی کردن ، حفظ کردن . 2 - نگاه داشتن . 3 - (اِمص .) نگهبانی ، حفاظت .
محافظتلغتنامه دهخدامحافظت . [ م ُ ف َ ظَ ] (ع مص ) مراقبت . نگاهبانی کردن . (آنندراج ). محافظة. نگاهبان چیزی بودن .حفظ کردن . || نگاهداشت . نگهداشت . نگاهداری چیزی را. نگاه داشتن . مواظبت . مداومت . مراعات . ذب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به محافظة شود.- محافظت کردن