محتاط بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بودن، احتیاط کردن، مراقببودن، احتیاط داشتن، پرهیز کردن، برحذر بودن، دستبهعصا راه رفتن، باآزمون وخطاجلو رفتن، بیمه کردن، پوشش بیمهای داشتن، پوشش گرفتن تضمین کافی گرفتن، مآلاندیشی کردن، احتیاط واجب کردن پاورچین راه رفتن، بیعزم بودن، بیم داشتن
محتاتلغتنامه دهخدامحتات . [ م ِ ] (ع ص ) خرمابنی که غوره ٔ آن بریزد. (منتهی الارب ماده ٔ «ح ت ت ») (ناظم الاطباء).
محتاطلغتنامه دهخدامحتاط. [ م ُ ] (ع ص ) محاصره کرده . (آنندراج ). محصور و حصار کرده شده و احاطه شده . (ناظم الاطباء). || حازم و هوشیار درکار. (از منتهی الارب ). باحزم و هوشیار در کار و بااحتیاط. (ناظم الاطباء). احتیاطکار. استوارگیر. ملاحظه کار. پخته . (یادداشت مرحوم دهخدا). دشوارکار. (زمخشری )
مهتاضلغتنامه دهخدامهتاض . [ م ُ ] (ع ص ) استخوان شکسته بعد از گرفتگی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به اهتیاض شود.
معتادلغتنامه دهخدامعتاد. [ م ُ ] (ع ص ) عادت گرفته شده و عادت گیرنده . (آنندراج ). خوی گیرنده و خوی پذیر و خوکاره و خوگر. (ناظم الاطباء). خوی گرفته . آموختگار.آموخته . عادت کرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- معتاد شدن ؛ عادت کردن . خوی کردن . (ناظم الاطباء).-
معتاطلغتنامه دهخدامعتاط. [ م ُ ] (ع ص ) ماده شتری که گشن داده شود و باردار نگردد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به اعتیاط شود.
محتاطلغتنامه دهخدامحتاط. [ م ُ ] (ع ص ) محاصره کرده . (آنندراج ). محصور و حصار کرده شده و احاطه شده . (ناظم الاطباء). || حازم و هوشیار درکار. (از منتهی الارب ). باحزم و هوشیار در کار و بااحتیاط. (ناظم الاطباء). احتیاطکار. استوارگیر. ملاحظه کار. پخته . (یادداشت مرحوم دهخدا). دشوارکار. (زمخشری )
محتاطدیکشنری فارسی به انگلیسیcareful, cautious, chary, conservative, discreet, gingerly, provident, provisional, prudent, prudential, reserved, safe, self-contained, shy, wary, watchful
محتاطلغتنامه دهخدامحتاط. [ م ُ ] (ع ص ) محاصره کرده . (آنندراج ). محصور و حصار کرده شده و احاطه شده . (ناظم الاطباء). || حازم و هوشیار درکار. (از منتهی الارب ). باحزم و هوشیار در کار و بااحتیاط. (ناظم الاطباء). احتیاطکار. استوارگیر. ملاحظه کار. پخته . (یادداشت مرحوم دهخدا). دشوارکار. (زمخشری )