معذوریتلغتنامه دهخدامعذوریت . [ م َ ری ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) معذور بودن . حالت کسی که عذر او پذیرفته است .
محذوراتلغتنامه دهخدامحذورات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ محذورة. رجوع به محذورة شود : یکدیگر را در مهالک و محذورات معین و یاور بودند. (ناسخ التواریخ ج 2 ص 90).
مانعفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازدارنده، جلوگیر، رادع، مخل، مزاحم ۲. بند، سد ۳. حاجز ۴. حایل ۵. عایق ۶. محظور، محذوریت ۷. مشکل، ایراد